درباره وبلاگ


گرایران زمین بختیاری نداشت گمانم که از بخت یاری نداشت
آخرین مطالب
پيوندها
نويسندگان


ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 96
بازدید کل : 84150
تعداد مطالب : 40
تعداد نظرات : 13
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


قلعه درویش
بختیاری




 ! اَی لُر ، ای لُر اَی لُر ،    لُر پیاهی

ستینی ! وا خدا  خوت شابه شاهی

بَوُت  اَفتو   که دات    هم ماهِ  پُر بی

سرِ دِشمِن  وَره   پات هی  به تُر بی

خوت  ایدونی  همه   دونن  وطندار !

دلت   آرنگ    ئی   مُلکِ     کنه   کار

به ئی خاک ، نوم تو هی   سرفرازه

وری  ای کُر   که  تاریخ   وت   اینازه

خوشا  ایران  که  داره   لُر به مالس

به هر  مالی   دوصد     رستم زالس

ولات    لُر     پُراپُر            سر دیاری

ممیرا   لُر     که    داره        بختیاری

ممیرا    لُر         ممیرا        لُرسونی

که داره  گئویلی چی     مَه مِسونی

ممیرا    لُر         ممیرا       کُهگیلویه

خوشا بیر احمدش که   خش سرویه

ممیرا     ئی     لُرون          لک زبونم

برارون       و       ککایل         مهربونم

 لُر  ای لُر !   سخت ِسی مو لُر ول آبو

مو   نیخوم    لُر      اسیر       تینگُر آبو



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:49 ::  نويسنده : مهدی سلطانی

قافله بار ائ کنه دلم وه بارس                    چي بارئ سر دلم گرت و غوارس
قافله بار ائ کنه زه شا خراسو                    دلم چي چاله تشي منده وه جاسو
تش سئري وه دلم زئدي و رهدي                    مر ودي بي سي تشئ ويدي و رهدي
زه گتند تا دشت اؤ بيد تا عقيلي                    همه جا سؤز اويده سؤزه قصيلي
همه جا سؤز اويده غير زه دل مهُ                    ائ گره نه کي گُشه زه مشکل مه
زه گتند زدوم وه در تا شيخ سليمو                    تا قيامت يادمه او عهد و پيمو
زه گتند زدم وه در تا پل پرزين                    پره لام گل باوينه پره دلم خين
زه گتند زيدوم وه در دينداته گردم                   تهُ گل سُر مني  مه خار زردم
آسمو اؤرئ گره زه قيل سياتر                   شؤ و روز تي ره تنم وا ائ تيا تر
بخت تو چي رخت ته سؤزه قصيلي                   بخت مه چي رخت مه سيا و نيلي
وا کتوه حافظم گردمه فالئ                   دشمنت بينا چه فالي و چه حالي

 



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:49 ::  نويسنده : مهدی سلطانی

                                                                                                                   شاید لرم ...لکم ....به خدا بختیاری ام

من اهل سرزمین ... لُر ....بی قراری ام

شاید کبیر کوه گواهی دهد که من

کاسیت1 زاده ی ... همیشه بُرد باری ام

در موزه ها نشان مرا از همه بگیر

شاید ندیده اید ...به مَــفرغ نگاری ام!

خط های روی شال و قوایم 2 نرفته اند

بشمارشان که باز ...نگویی فراری ام

یاغی نبوده اند ...پدر جد چشمه هام

صاف و زلال مثل همین آب جاری ام!

ما گیوه داشتیم،... چرا پا پتی شدیم

حاستم ده ئی گلال زمو به گواری ام 3

اسب زمانه سخت مرا بر زمین زده!

فرصت نداده اند به اصل سواری ام!

تاریخ را ورق زده بودی ولی چرا؟

هرگز ندیده ای... که من از چه تباری ام؟

از سرزمین شوشم و ایلام باستان!

من پشتکوه 4 زاده فرهنگ داری ام!!

شاعر:حیدر میرانی



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:49 ::  نويسنده : مهدی سلطانی

سال 1253 خورشیدی، دختری ایرانی در یک خانواده اصیل لُر بختیاری دیده به گیتی گشود. دختری که در دوران جوانی از تاثیرگذارترین زنان روزگار خویش و پرچمدار آزادی و سرفرازی ایران و ایرانیان شد. دختری که او را « بی بی مریم » نامیدند، در سخت ترین شرایط و در حالی که در حدود 9 سالگی پدرش به دستور ناصرالدین شاه و با اشاره ظل السلطان حاکم مستبد اصفهان کشته شده بود، بزرگ شد و به بالندگی رسید. تاثیرات و آموزش هایی که بی بی مریم از پدرش حسینقلی خان ایلخانی بختیاری و برادرش علیقلی خان سردار اسعد بختیاری پذیرفت، راه او را به سوی آینده باز کرد و چنان شد که او با کوشش خستگی ناپذیر و پایداری کم مانندش به عنوان یکی از مبارزترین سرداران آزادی خواه ایرانی در شمار آید. گوشه ای از کنش و منش « بی بی مریم » که در روزنامه خاطراتش به قلم ساده و روان خودش ثبت شده است و دربرگیرنده خاطرات دوران کودکی تا جوانی اوست، دریچه ای برای شناخت بهتر او به روی ما می گشاید.

 

سردار مریم و مطالبه حقوق زنان:

بی بی مریم که در یک جامعه مردسالار به دنیا آمده و در سنین نوجوانی برخلاف خواست خود مجبور به ازدواج شده و از حق ارث نیز محروم شده بود، عمق مشکلات و مسائل زن ایرانی را درک می کند پس به سهم خود سکوت تاریخی زن ایرانی را می شکند و به اعتراض نسبت به این نابرابری ها و پایمال شدن حقوق زنان می پردازد و خواستار زدودن سنت های رایج مردسالارانه در جامعه ایرانی همچون سنت ناف بُری و ازدواج اجباری، نابرابری حق ارث، نداشتن حق طلاق، نابرخورداری از حق آموزش می شود. سردار مریم ریشه بسیاری از این نابرابری ها را آگاهی نداشتن زنان از حقوق اولیه خود می داند و می نویسد:

« ... تمام بدبختی های ما از خودمان می باشد زیرا که نه علم داریم و نه حقوق خود را می دانیم، اگر ما هم بدانستیم که برای چه خلقت شدیم البته در اطراف حقوق خود جان فشانی ها می کردیم. ما حالا فکر می کنیم فقط برای رفع شهوت مردها خلق شده ایم یا برای اسارت و کنیزی خلق شده ایم. ما می توانستیم برای حقوق انسانی خود به تمام ملل عالم تظلم بکنیم و حقوق خود را برقرار بکنیم زیرا که امروز قرن بیستم می باشد و [ به ] اصطلاح فرنگی ها عصر طلایی. امروز زن های اروپایی در تمام اداره جات دولتی و ملتی مقام بزرگی را دارا می باشند، کرسی وکالت را اشغال نموده اند اما ما زن های ایرانی ابدا از عالم انسانیت خارجیم... ».

سردار مریم از آرزوهای برباد رفته خود و بسیاری از زنان ایرانی و به ویژه زن بختیاری برای "برکندن سنت های پوسیده از بیخ و بن " سخن می گوید و می نویسد:

« ...ای بسی آرزو که خاک شده، چه قدر آرزو داشتم که در بختیاری کارهای نیک بکنم خصوصا برای زن های بدبخت ... ».

سردار مریم، نقش زن در جامعه را بسیار محدودتر از جایگاه واقعی او می داند و خواستار است که زنان از نقش و جایگاه واقعی خود در جامعه آگاهی یابند و آن را به دست آورند. او در این مورد می نویسد:

« ... در ایران زن های بدبخت یا باید بزک بکنند، شبانه روز در فکر لباس و پودر و سرخاب باشند یا خیاطی و ریسمان تابیدن، کار بزرگ آن ها همین است. افسوس که وجود چندین [ میلیون ] زن در خاک ایران از عدم علم برای هیچ کس اهمیتی ندارد، کاری که به آن ها می دهند، ترشی، خیار، بادمجان انداختن می باشد. می گویند زن باید خودش را مثل بادمجان کند و میان کوچه راه برود و خدا می داند وقتی که چاقچور و چادر می کند و در کوچه راه می روند و آن روبنده را می زند به یمن بادمجان بزرگ که راه بروند ... »

او ادامه می دهد:

« ... مغازه ای در خیابان لاله زار دیدم، درون یک مغازه چارقد فروشی خیلی اشیاء طلا و جواهر زیر آیینه گذاشته است. به صاحب مغازه گفتم: اینها مال فروش است؟ جواب داد: خیر خانم اینها را خانم ها گرو چارقد تور گذاشته اند. دنیایی افسوس خوردم به بدبختی ملت بیچاره ایران که این قدر بی علم و بدبخت می باشد. آنچه پول در مملکت بود عوض همین چیزها و امثال همین چیزها به خارجه رفت. حالا جواهری که دارند باید عوض پارچه تور بدهند...»

سردار مریم و ایستادگی در برابر استبداد:

سردار مریم که از نزدیک شاهد فقر روز افزون مردم و ولخرجی های حاکمان بی تدبیر است، آرزو می کند که ای کاش مالیاتی که مردم می پردازند و سرمایه های طبیعی که در کشور وجود دارد توسط شخصی لایق و منتخب مردم صرف آبادانی ایران می شد. او این پرسش اساسی را مطرح می کند که آیا ملت یک نفر را به عنوان حاکم انتخاب می کنند تا برایشان بهداری و مدرسه و راه آهن بسازد و کمبود های کشور را جبران کند یا پول مملکت را خرج عیش و عشرت خود و خانم هایش نماید؟

سردار مریم با روش موجود به ستیز برمی خیزد و در ادامه می نویسد:

«...بدبختانه بعضی از ملت های دنیا عموما و ملت ایران خصوصا، سلطان را آیت خدا می دانند... فکر بکنید ببینید چه خاموش و تاریکیم، چند میلیون آدم جمع می شوند از دست رنج سالیانه و هزار جور بدبختی و عذاب دنیایی کرورها پول جمع می کنند و به دست یک نفر می دهند، برای این که آن یک نفر قبول زحمت کند اداره تمام زندگی آن ها را بنماید، پس اگر فکر داشته باشیم آن آدم نوکر ملت می باشد نه خدای ملت؛... پس در این صورت هر وقت این مستخدم برای ملت خوب کارکرد او را باید دعا کرد و برقرار داشت، اگر بد کار کرد باید معزول نمود و حسابش را رسید، پدرش را سوخت، نه این که ستایشش نمود...»

او سکوت در برابر ظلم و ظالم را می شکند و خواستار از میان برداشتن ستم و سرکوب مردم بی پناه از سوی مستبدان می شود:

« ... هنوز سرتاسر این خاک به حدی ظلم حکم فرماست که ظالم می تواند ضعیف را بکشد، مال او را ببرد، ناموس او را ببرد. هنوز با این که قرن بیستم می باشد چوب و فلک هست، داغ هست. من بیچاره که یک نفر زن می باشم با چشم خونبار و قلب افسرده این چیزها را می بینم و خون دل می خورم و آرزو داشتم که قدرتی پیدا کنم و رفع تمام این ظلم ها بنمایم و ریشه پوسیده استبداد وحشیانه را از این ولایت قطع کنم... ».

سردار مریم و مبارزه در راه دستیابی به مشروطه:

بی بی مریم که دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود را در دشوارترین شرایط زندگی ایلی سپری کرده بود به خوبی توانسته بود مهارت های رزمی همچون تیراندازی و سوارکاری را بیاموزد و در مبارزات آزادی خواهانه خود به کار بگیرد.

سردار مریم مبارزات هم میهنان آزادی خواه خود را در راه دستبابی به مشروطه می ستاید و درباره مبارزان مشروطه خواه آذربایجانی می نویسد:

« ... آذربایجانی های غیور و رشید که همه وقت برای وطن پرستی و کارهای برجسته پیش قدم بودند، علم آزادی را به سرداری ستارخان و باقرخان معروف بلند نمودند ...».

بی مریم هنگامی که سردار اسعد برادرش و همه جوانان برومند بختیاری در راه رفتن به تهران هستند، عزم راسخ آنها را می ستاید و با سخنانی دلگرم کننده روی به آنها می گوید:

« ... حالا که تصمیم دارید در این کار متعهد و مردانه باشید، اگر تمام مردهای رشید بختیاری شهید شدند، تمام زن های بختیاری را جمع نموده، کفن به گردن، تفنگ به دست برای شکست دادن دشمن رو به طرف اردوی استبداد حرکت می کنیم... امیدوارم ... که ریشه استبداد پوسیده را به عقل سرشار و فکر عمیق خودتان و به زور شمشیر آتش بار جوان های رشید ایرانی از بیخ و بن بکنید...».

اما سردار مریم که در آن شرایط تاریخی نسبت به وضعیت حساس کشور خود احساس مسئولیت می کند، دست روی دست گذاشتن و انتظار کشیدن را جایز نمی داند، پس به گواهی « تاریخ بختیاری »، پیش از ورود سردار اسعد به تهران، مخفیانه به همراه گروهی تفنگدار بختیاری به تهران می رود و در پشت بام خانه ای مشرف به میدان بهارستان، سنگربندی می کند و در هنگام نبرد بختیاری ها با عوامل استبداد به یاریشان می شتابد.

سردار مریم و نبرد با استعمارگران و اشغالگران:

سردار مریم که در سال 1288 خورشیدی در نبرد آزاد سازی اصفهان به همراه خواهرش « بی بی لیلی » فرماندهی یک ستون سواره نظام بختیاری را بر عهده داشت، در گیرو دار جنگ جهانی اول ( امردادماه 1293 تا آبان ماه 1297 خورشیدی )، نیز که ایران از هر سو مورد تجاوز نیروهای انگلیس و روس قرار داشت، با نیروهایش به نبرد با استعمارگران پرداخت.

در سال 1295 خورشییدی که « ویلهم واسموس » افسر آلمانی با سربازانش در کنار عشایر جنوب ایران علیه انگلیسی ها مبارزه می کرد، سردار مریم بهترین نیروهای خود را برای همراهی با او و دلیران تنگستان و مبارزه با اشغالگران انگلیسی به تنگستان روانه کرد.

در سال 1297 خورشیدی در هنگامه ای که نیروهای اشغال گر روسیه و انگلیس در نزدیکی اصفهان به تعقیب یک گروه لژیون ارتش آلمان و تعدادی از نمایندگان سیاسی آلمان پرداختند، سردار مریم که می خواست با پشتیبانی متحدین و به ویژه آلمانی ها به مبارزه با استعمارگران روسی و انگلیسی بپردازد، با نیروهای زیر فرماندهی خود در منطقه تیران و کرون در برابر نیروهای مشترک انگلیس و روس ایستادند و پس از جنگ سختی ، آنها را به عقب نشینی وادار نمودند و لژیون آلمانی را نجات داده و با خود به پایگاهشان در « سورشجان » درمنطقه بختیاری برده و پناه دادند و پس از مدتی از راه خاک عثمانی، آنان را از ایران بیرون بردند.

خبر نجات لژیون آلمانی به کمک سردار مریم بختیاری، امپراتور آلمان « ویلهم دوم » را برآن داشت که به پاس این شجاعت، بالاترین نشان امپراتوری آلمان یعنی « صلیب آهنین» را همراه با یک حکم و تصویر میناکاری و الماس نشان برای سردار مریم بفرستد.

پایگاه سردار مریم، پناهگاه آزادی خواهان:

خانه سردار مریم همیشه پناهگاه آزادی خواهان بود. در دوران جنگ جهانی اول نیز که ملیون ایران به مخالفت با اشغالگران روس و انگلیس پرداختند و از سیاست های آلمان و عثمانی حمایت می کردند با تضعیف دولت عثمانی و تسلط انگلیسی ها بر بغداد، گروهی از فعالان سیاسی و فرهنگی همچون علی اکبر دهخدا، ملک شعرا بهار، وحید دستگردی و... به خانه سردار مریم پناه بردند.

دکتر محمد مصدق هم یکی دیگر از آزادی خواهان نامی بود که پس از گریز از دست عوامل استبداد، مدتی به بختیاری رفت. دکتر مصدق هنگامی که درسوم اسفند ماه سال 1299خورشیدی زیر فشار انگلیسی ها توسط سید ضیاء از حکومت فارس عزل شد، از اصفهان به بختیاری رفت و میهمان سردار مریم شد. از این روی دکتر مصدق تا پایان عمر همواره از سردار مریم و قوم بختیاری به نیکی یاد می کرد.

آزادی ایران و ایرانیان، یگانه آروی سردار مریم:

سردار مریم بختیاری، سرانجام در سال 1316 خورشیدی، در اصفهان زندگی را بدرود گفت و پیکرش در آرامگاه تخت فولاد اصفهان در تکیه میرفندرسکی به خاک سپرده شد و خانه او را که در اصفهان در چهارراه قصر ابتدای خیابان شیخ بهایی واقع بود بنا به وصیت خودش به اداره فرهنگ هدیه دادند که در محل آن مدرسه رودابه ساخته شد.

اما یگانه آرزوی راستین سردار مریم بختیاری از دوران جوانی تا آخرین لحظات عمر ، همان آرزویی بود که روزی با نگاه به آینده در روزنامه خاطراتش به صورت سوالی سخت و سنگین با نسل پس از خود در میان نهاده بود. او در آن سال ها، شاید از ما که امروز این خطوط را می خوانیم ، پرسیده بود:

« ... ای کسانی که روزنامه مرا مطالعه می نمایید، اگر در عصر شما " ایران" وطن عزیز مرا و خودتان [ را ] دیدید به دانش و علم نورانی و مشعشع شده و قدم در راه و خاک آزادی گذاشتید یا در سایه علم و تمدن زندگانی نمودید از من بیچاره که یگانه آرزویم تمدن ایران است، یادی بنمایید. آیا ساعتی که من در قعر گور خوابیده ام شما ایرانی های بدبخت، آزادید؟ با کمال سرفرازی قدم های شمرده شمرده می زنید؟ ...»

خاستگاهان:

1- 1- خاطرات سردار مریم بختیاری، بی بی مریم بختیاری، ویرایش: غلامعباس نوروزی بختیاری، انتشارات آنزان، تهران، 1388 خورشیدی.

2- 2 - سردار مریم بختیاری، حسن دهقانی ( شوینی بختیاری )، ناشر: مولف، قم ، 1387 خورشیدی



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:49 ::  نويسنده : مهدی سلطانی

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است ˈ اما باد خنک نه از جانب خوارزم، که اکنون بر بلندای زاگرس، وزان است.پاییز ،در چهارمحال و بختیاری بسان خمره رنگرزی می ماند و انگار کسی نشست است و لباس درختان را یکی یکی در این خمره فرو کرده است و رنگ زرد و قرمز حنایی را روی تنه درخت ها پاشیده است.

درست مثل پیراهن رنگرزان،دشت ها و کوهساران چهارمحال و بختیاری در پاییز ، هر گوشه ، رنگی خاص به خود گرفته است.

لباس طبیعت چهارمحال وبختیاری،در فصل پاییز ، رنگی های به خود گرفته است که هر طیف رنگی اش، هارمونی بزرگ از اختلال رنگ هاست.

پاییز در چهارمحال وبختیاری، شاعرانگی فصل هاست با پیراهنی طلایی رنگ که پوشیده از برگ هاست و انگار هزاران هزار بار آن را در خمره رنگرزان کرده اند و در آورده اند و حالا آن را روی بند قله های کوهستانی برای خشک شدن در مقابل آفتاب، پهن کرده اند.

بادامستان های حاشیه زاینده رود، بوم بزرگ نقاشی طبیعت است که هر رنگ اینجا، ساز خودش را می زند.

طیف رنگ های رنگ زرد تند، طیف رنگ ها زرد سوخته، طیف رنگ های صورتی،رنگ های آبی،رنگ های زرد مایل با ترکیب سبز و رنگ های قهوه ای ملیل با ترکیب سبز و زرد و رنگ های سبز با رگه های از زرد و این در هم آمیختگی را تنها نقاشان طبیعت گرا درک کرده اند.

پاییز دل نواز بازفت چهارمحال و بختیاری، مقامی است از موسیقی فصل ها، که هر منطقه اش چونان برگ دفتر نقاشی است و هر برگ اش، رنگی متفاوت به خود گرفته است.

بازفت شهرستان کوهرنگ چهارمحال و بختیاری در ‎ 190کیلومتری شهرکرد، سرچشمه رودهای فلات مرکزی و جنوبی ایران است.

پاییز در بازفت،چنان تصویر زیبا را نقش می‌زند،که در دورنمای تصویری آن، آمیزه رنگهای گرم و تند ،چشم ها را نوازش می کند.

پاییز در بازفت کوهرنگ، هر روز رنگ عوض می کند و رنگ روزها در این منطقه، بسان جعبه مداد رنگی است، که هر روز درختان لباس رنگی زیباتری بر تن خود می پوشند.

وجود بافت عشایر این منطقه را به ˈاکو موزهˈ بزرگ کشور مبدل کرده است و پاییز و روانی کوچ عشایر، این منطقه را به گنجینیه طبیعی ایران تبدیل کرده است.

یک کارشناس اکوتوریسم می گوید:طبیعت چهارمحال وبختیاری به دلیل قرار گرفتن در ارتفاع و بالا بودن فشار اکسیژن در این ارتفاع، رنگ های مختلفی را در فصول مختلف به خود می گیرد.

ˈفیروزه بناییˈدر گفت وگو با ایرنا افزود:وجود این طبیعت رنگارنگ در فصل پاییز در ارتفاع دو هزار متری این استان را به عنوان نقطه مطلوب برای گردشگری طبیعت مبدل کرده است.

به گفته وی،کم شدن اکسیژن در بالا دست، رودخانه ها را سبز رنگ می نمایاند و با زیاد شدن اکسیژن در دشت ها، رودخانه ها،آبی رنگ جلوه می کنند و این تصاویر رویایی در نقاط مختلف چهارمحال وبختیاری یافت می شود.

به گزارش ایرنا،پاییز از کناره های زاینده رود تا سرچشمه های کارون در چهارمحال وبختیاری یکی از زیباترین جلوه های خودنمایی رنگهاست که آدمی را به آرامشی طبیعی می کشاند.



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:46 ::  نويسنده : مهدی سلطانی

فرهنگ یکی از مهمترین مؤلفه های هویت هر قوم است. یکی از مهمترین بخش های نظام فرهنگی هر ملتی، زبان آن ملت است. زبان، زمانی که با تاریخ و هویت یک قوم پیوند می خورد، اهمیتی فراتر از یک وسیله ارتباطی می یابد زیرا در خود حجم عظیمی از اطلاعات فرهنگی و تاریخی را دارا می باشد. به این نوع زبان های دارای قدمت، باید چون یک میراث فرهنگی نگریست و برای حفظ آن از تهاجم فرهنگی و تبلیغات مخرب، برنامه ریزی ها و راهکار هایی مناسب هر دوره ارائه کرد. مرگ گویش و لهجه ها به معنی مرگ فرهنگ های بومی و اصیل یک کشور است که امروزه به دلیل سایه علم و تکنولوژی کمتر مورد توجه قرار می گیرد.

موضوع از بین رفتن زبان ها امری جهانی و یک چالش بین المللی است که زبان شناسان را نگران می کند. بر اساس تحقیقات زبان شناسان به طور تقریبی 7000 زبان در سراسر دنیا وجود دارد که هر دو هفته یکی از آنها از میان می رود.

زبان لری بدون شک در زمره ی این زبان های در معرض خطر نابودی قرار دارد. که روز به روز فاصله ی مردم با آن بیشتر می شود.طبق آمار حدود نه تا ده میلیون نفر در غرب و جنوب غرب کشور به این زبان تکلم می کنند. زبانی که سرشار از افسانه ها، مثل ها، معماها و ترانه هاست که سالیان سال است سینه به سینه از پدر به فرزند رسیده و درحافظه مردمان محفوظ مانده است. متأسفانه تا به اکنون کسی برای مکتوب کردن آنها تلاشی نکرده و همین امر این ادبیات غنی شفاهی را در معرض انقراض قرار داده است.

عوامل فراوانی در از بین رفتن گویش ها نقش دارد که می توان آنها را در دو عنوان کلی درونی و بیرونی تقسیم بندی کرد. عوامل درونی و بیرونی از بین برنده ی زبان ها و گویش های محلی در رابطه  تنگاتنگ با هم قرار دارند و بر شدت و ضعف هم تاثیر می نهند.هر چه که متکلمین یک گویش به خود باوری در مورد فرهنگ و آداب و رسوم خود برسند و برای حمایت از آن راهکار و برنامه داشته باشند میزان تاثیر عوامل خارجی کم و کمتر می شود.مراد از عوامل خارجی تهاجم فرهنگی و تأثیر علم و تکنولوژی است که زبان های محلی را مورد هجوم خود قرار داده و سعی در نابودی آن دارند. ایران از جمله کشورهایی بوده و هست که همواره مورد هجوم سایر فرهنگ ها قرار گرفته و زبان فارسی چندین بار در  تاریخ پر فراز و نشیب خود در خطر انقراض قرار گرفته است. که با تلاش ایرانیان و بزرگ مردانی از این خطه پر گهر تمام این آفات دفع شده، هر چند که ردپایی از این حضور بیگانگان در فرهنگ و زبان ایرانی رسوخ کرد اما کلیت فرهنگ ایرانی همچنان محفوظ مانده است و ما نه به زبان عربی سخن می گویم نه ترکی و نه هیچ زبان دیگری. اهمیت گویش های ایرانی که از فرزندان زبان فارسی هستند به اندازه  خود زبان فارسی است. این اجزا فرهنگی به دلیل ارتباط که با هم دارند کلیت نظام فرهنگی ما را تشکیل می دهد.

دومین عامل که منجر به از بین رفتن زبان و اداب و رسوم یک قوم می شود عامل درونی است و به عملکرد و نگرش خود اشخاص  بستگی دارد و معلول فرهنگ عمومی جامعه و عدم سیاست گذاری صحیح است. مردمان سرزمینی که زمانی در معرض یک فرهنگ یا زبان جدید قرار می گیرند اعتماد به نفس حمایت از زبان آبا و اجدادیشان را نداشته باشند محکوم به نابودی فرهنگ و زبان خود هستند.ما نباید با نداشتن خود باوری و عدم اطمینان به فرهنگ آبا و اجدادی خود به یاری عوامل بیرونی رفته و در اشاعه فرهنگ بیگانه درمرز و بوم خود به مهاجمین کمک کنیم. مردمی که به دلیل نداشتن آگاهی از اهمیت زبان و فرهنگ خود و پی نبردن به ضرورت حفظ آن، دل به تبلیغات دیگران می دهند و با باور آنها، میراث زبانی خود را به فراموشی می سپرند.

گام اول برای حفظ ارزشها خودباوری است. زمانی که ما به گویش خود ارج ننهیم و به آن باور نداشته باشیم خود به ابزاری در خدمت جبهه  تهاجم بدل می شویم و روند جابجایی فرهنگی را تندتر می کنیم. به بازوی دستی بدل می شویم که برای قطع اتصال ما با تاریخ و گذشته درازمان تیشه برداشته است.

تاثیر پیشرفت علم و تکنولوژی بر زبان کشورها امری اجتناب ناپذیر است. ولی مگر نمی توان با وجود مدرن بودن و زندگی بر مبنای پیشرفت های بشری به زبان مادری خود تکلم کرد؟ زبان لری با آن همه قصه و مثل و حماسه در لابه لای تجدد گرائی و از خود بیگانگی جوانان در حال فراموشی است.جای تأسف بیشر اینکه در نزد برخی از لرستانی ها آداب و رسوم گذشتگان و زبان مادری به طور کامل کنار گذاشته شده«تو گوئی که او خود ز مادر نزاد»

سوال بزرگ اینجاست که چرا مردم لر، قصد دارند زبانی که پر از قصه و افسانه است و قدمت این قوم را به چند هزار سال پیش می برد کنار نهند و از آن دوری می جویند. وجود این پرسش در ذهن من، باعث شد تا به تحقیق در این زمینه بپردازم و علت تکلم به زبان غیر لکی را از مردم لرستان جویا شوم. نتیجه حاصل از این تحقیق بسیار دردآور و موجب ناراحتی از تفکراتی که در باب این موضوع در بین مردم رواج دارد شد. زبان قدیمی و تاریخی لری که نشانه فرهنگ و قدمت قوم لر است عجبا که در نزد اکثر مردم لر، نشانه بی فرهنگی و بنیاد گرایی شخص متکلم به این زبان است. به همین دلیل اشخاص برای تظاهر به تجدد و تمدن تمایل زیادی به سخن گفتن به زبان مادری ندارند. تأثیر این تفکر حتی در نزد پدران ومادران مشاهده می شود به طوریکه فرزندان خود را به گونه ای تربیت می کنند که از نظر کلامی بیشترین فاصله را با این زبان داشته باشند. هر چه گویش فارسی غلیظ تر باشد نشانه فاصله بیشتر از زندگی عشایری است در حالیکه مهم ترین رکن اقتصاد استان را کشاورزان و عشایر تشکیل می دهند. گمان بر این است که احترام به قوانین و پذیرش فرهنگ شهر نشینی با عشایری منافات دارد!

اگر ما واقعاً عاری از نشانه های فرهنگی و رفتار مدرن امروزی هستیم با تغییر زبان خود می توانیم آن را به دست بیاوریم؟ مگر نمی توان با وجود تکلم به زبان آبا و اجدادی شهروندی محترم بود که به حقوق دیگران احترام می گذارد و قوانین و مقررات شهرنشینی را  رعایت می کند؟  مردم لرستان به جای گذار از رفتارهای ناپسند و عادات نامعمول در حال گذار از فرهنگ و تمدن خود هستند. به جای تغییر زبان به فکر اصلاح رفتارهایمان  باشیم. این گونه ظاهر آرایی ها تا اکنون که هیچ گونه کمکی به پیشبرد فرهنگ اجتماعی لرستان نکرده است. ما امروز شاهد سکونت مردمانی در لرستان هستیم که گویش مادری اکثریت آن ها لکی یا لری است ولی هیچ کدام به این زبان ها تکلم نمی کنند. با زبان فارسی صحبت می کنند ولی همچنان نمی توانیم یک صف منظم از مردمی که در نوبت چیزی ایستاده اند ببینیم. با وجود تکلم به فارسی خیابان های این شهر در زمره بی نظم ترین خیابان های ایران است و اثری از احترام به قوانین رانندگی و حقوق دیگران، در رفتار آن ها نمی بینیم. فارسی صحبت می کنند ولی همچنان سطح شهر ما و تفرج گاه های ما پر از زباله است و بسیاری معضل و گرفتاری های دیگر که مردم لرستان با تغییر خود و تاثیر پذیری از رفتارهای صحیح، می توانند از آنها عبور کنند نه با تغییر زبان و کنار نهادن رسوم و آداب سنتی که بیانگر هویت و تاریخ آنان است.در دورانی  که ملت ها با جعل تارخ سعی دارند برای خود قدمت و پیشینه خلق کنند، ما بدون آگاهی از اهمیت این موضوع، آداب و رسوم و زبان باستانی خود را به یک سو می نهیم.رفتار های سنتی، زبان و آداب و رسوم ملل تاریخی در ردیف مهمترین جاذبه های گردشگری برای توریست ها قرار دارد. و بیانگر تاریخ تمدن یک قوم است.

جای تأسف است که زبان لری، زبان مردمان غیر مسئول و نا متمدن قلمداد شود. و مردم لرستان نیز این به این حرف نادرست باور داشته باشند و با قبول این سخن نادرست برای رهایی از خوردن این انگ، سعی کنند تکلم به این زبان را رها کنند. وظیفه ی هر لرستانی با اصالت و آگاه این است که با رفتاری متمدنانه و هوشیارانه و تفاخر به فرهنگ آبا اجدادی به بالندگی آن کمک کند. تا این تلقی نادرست را از اذهان مردم پاک کند. باید به مردم آموزش داده شود تا به جای عبور از زبان و فرهنگ بومی به قوانین و مقرراتی که در روستا ها و دهات محل زندگی شان که امروزه به دلیل کثرت جمعیت و رشد امکانات به شهر تبدیل شده، احترام بگذارند. باید مرم را با قوانین آشنا کرد و ضرورت رعایت آنها را به مردم آموزش دهیم. ما می توانیم در کنار زندگی مدرن شهری و بهره گیری از تکنولوژی روز دنیا همچنان به سنت های نیک و پسندیده ی خود وفادار بمانیم. می توان با وجود تکلم به زبان لری به قوانین و مقررات شهری احترام گذاشت، به زبان بین المللی مسلط بود و از انواع علوم مطلع باشیم. تعداد افرادی که در لرستان دارای این توانائی های علمی هستند کم نیستند و برخی از آنها از شهرت جهانی نیز برخوردار هستند.ولی چند نفر از این دانشمندان و متخصصان را می شناسیم که با وجود تمام این توانائیها به زبان مادری خود وفا دار مانده باشد؟ و این حس تحقیر شدن توسط دیگران آنها را از اصالت آبا و اجدادی نگریزاند. گریز نوابغ لر از زبان و میراث گذشتگان این تفکر غلط را بیشتر در اذهان می پرورد در حالی که می بایست بزرگترین مبلغ و مروج فرهنگ لرستانی ها باشند.

در کنار معضل بزرگ گریزنوابغ لر از فرهنگ شان، فعالیت های  صدا و سیما در ارتباط با زبان لری نا کارآ مد وسطحی است. و نه صدای درستی از آن به گوش می رسد و نه شاهد تصویر درستی از فرهنگ لرستانی در آن هستیم. فرهنگ باستانی مردم و زبان لری به گونه ی درصدا و سیما به نمایش گذاشته می شود که بیشتر موجب بیزاری مردم می شود تا علاقه مندی آنها! با تأسیس شبکه ی استانی امیدوار بودیم که گام بلندی در راستای حفظ ارزشهای بومی استان برداشته شود. ولی این شبکه نتوانست انتظارات را برآورده کند و زبان لری به ابزاری برای لودگی در نمایش های بسیار نازل طنز بدل شد. زبانی که با دست کاری در زبان فارسی خلق کرده اند و هر هدفی را که دنبال می کند بدون شک نتیجه  جز ضربه زدن به زبان لری ندارد.این لهجه مخلوق صدا و سیما که بیشتر به کاریکاتور زبان فارسی شبیه است هیچ ارتباطی با زبان لری ندارد. و این روش  بیان بیشتر باعث جدی نگرفته شدن زبان لری می شود. در این گویش صدا و سیمائی نه اثری از تبعیت از دستور زبان لکی هست نه استفاده از واژگان آن. بلکه با شکل خاصی از تلفظ کلمات روبرو هستیم که گاه موجب تعجب و گاهی خنده آور است! و هیچ سنخیتی با زبان لری ندارد. با جعل لغات فارسی فقط به زبان لری لطمه می زنیم و موجب بی اعتباری آن می شویم. برای صحبت کردن به زبان لری باید از کلمات لری استفاده کنیم واز قوائد دستوری آن پیروی کنیم. نه با جویدن کلمات و اصطلاحات فارسی موجبات تأسف و تعجب شنوندگان و بینندگان را فراهم آوریم. به راستی زبان لری کاملا متفاوت از کلامی است که بر زبان گویندگان شبکه ی افلاک می گذرد. زبان لکی زبانی مستقل و دارای دستور زبان و آثار مکتوب و منثور است. بسیاری از کتب شعری شاعران این خطه به همین زبان به چاپ رسیده است  از شاهنامه ی لکی گرفته تا اشعار ملا منوچهر، ملا پریشان، رضا حسنوند، عزیز بیرانوند و شعرای جوان دیگری که به این زبان شعر گفته و آثار خود را به چاپ رسانیده اند. حرکتی که باید مورد توجه و تقدیر قرار گیرد و با استقبال از آن، انگیزه ی تکرار چنین فعالیت های فرهنگی سودمندی را نزد جوانان ایجاد کنیم. تا باعث تقویت خود باوری در بین اقشار مختلف جامعه شویم.

مزاح زبانی که در صدا و سیما وجود دارد به همراه رواج لطیفه های قومیتی باعث تضعیف روحیه  خود باوری نزد مردم می شود. و آنها را هر چه بیشتر از زبان و فرهنگ اصیل شان دور می کند.اگر اندیشه حفظ آداب و رسوم، زبان و فرهنگ خود را در سر می پروریم، در وهله ی اول باید خود آن را بپذیریم و با تبلیغات درست و فعالیت های فرهنگی مناسب افکار نادرست اطراف آن را بزدائیم. قابلیت های زبانی و فرهنگی را بر مردم آشکار کنیم تا با آن آشتی کنند و همه جا از آن حمایت به عمل آوردند. و باور کنیم تغییر زبان و کنار گذاشتن آداب و رسوم گذشتگان سبب ترقی ما و مدرن انگاشتن مان نمی شود. تا زمانی که افکار و ذهنیت خود را به اعمال و رفتارهای درست سوق ندهیم نمیتوانیم گره های فرهنگی را باز کنیم. فرا گیری علوم روز و به سمت مدرنیته رفتن به هیچ روی تضادی با حفظ زبان و فرهنگ بومی ندارد. غرب و اروپا که زایشگاه علوم و فناوری نوین هستند، نه تنها از باورها و اعتقادات گذشتگان خود دست نکشیده اند بلکه، اکنون نیز در حال خلق اسطوره و افسانه برای غنا بخشیدن و عمق دادن به فرهنگ خود هستند.ولی ما با ساده انگاشتن میراث فرهنگی خود هم خود به آن ضربه می زنیم و هم به دیگران اجازه میدهیم آن را تخریب کنند!



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:43 ::  نويسنده : مهدی سلطانی

اگر كوله بار سفر بربندیم و از دامنه كوه های مرتفع و از گردنه رخ با شیب بسیار تند ، كه در دل رشته كوه های راسخ و استوار زاگرس قرار گرفته ، بگذریم ، خود را در میان طبیعتی پاك ، سرشار از لطف و صفا ، ‌محصور در بین كوه های بلند سلسله جبال زاگرس كه قله های سربه فلك كشیده اش ، همیشه پر برف است ، می بینیم . سرزمینی بسیار زیبا و دیدنی با نام چهار محال و بختیاری كه شهر كرد بام ایران را در آغوش گرفته است .

در این استان زیبا كه در میان استان های اصفهان ، خوزستان ، كهكیلویه و بویر احمد و لرستان قرار گرفته ، جلوه مناظر طبیعی و جاذبه های توریستی به حدی زیباست كه گویی نقاش كهنسال طبیعت ، بر فراز زردكوه سر به فلك كشیده ، یك چند به نظاره نشسته و آنگاه مجموعه بدایع طبیعت را یكجا ، در پهنه دشت ها و سینه كوه ها و دره ها و چشمه ساران و جویبارها در كمال هنرمندی نقش زده است .

در حقیقت استان چهار محال و بختیاری ، به اعتبار طبیعت بی همتایش انگار همه جهان است:‌ دشت ، رود ، جنگل های انبوه ، كوه های سر به فلك كشیده ،‌دره هایی كه نگاه تو را گیج می كنند و آبشارهایی ناپیدا كرانه،همراه با مانده های شگرف باستانی و تاریخی كه هویت منطقه را تشكیل می دهند .

وجود صدها مكان جاذب و دیدنی همچون آبشار آتشگاه لردگان ، دره عشق كوهرنگ ، چشمه دیمه ، سیاسرد ، سندگان ، تالاب چغاخور ، گندمان ، سولقان ، پل زمانخان ، رودخانه زاینده رود ،‌دشت لاله های واژگون ، غارهای یخی و آهكی ، پیست اسكی چلگرد و بابا حیدر ، پیر غار ، چشمه برم لردگان ، گرداب بن ، دریاچه شلمزار ، بلوط سبز كوه ، بازفت ، مجتمع توریستی سامان ، ارتفاعات زردكوه بختیاری ، چاله های زردكوه و صدها مكان دیدنی دیگر در استان سبب شده تا استان چهال محال و بختیاری به یكی از استثنائی ترین كانون های گردشگری مركز و جنوب ایران تبدیل شود كه هنوز ناشناخته و دست نخورده باقی مانده است.به اعتقاد كارشناسان ایرانگردی و جهانگردی یكی از ویژگی های ممتاز این استان ، فصلی نبودن گردشگری است.‌مناظر طبیعی به خصوص تنوع رنگ ها در حاشیه زاینده رود در فصل پاییز، همچنین كوچ عشایر بختیاری در این فصل كه سبب جذب بسیاری از گردشگران خارجی و داخلی علاقه مند به مطالعه آداب و رسوم و سنن ایل بختیاری می شود ، سبب شده تا این استان در تمام فصول سال پذیرای گردشگران داخلی و خارجی باشد . استان مرتفع چهار محال و بختیاری در همه فصول و روزهای سال پذیرای كسانی است كه به قصد تماشای دیدنی های آن بار سفر می بندند تا ایامی از سال را با فراغ بال در استان گل و شكوفه و كوه و آب سیر كنند . در جای جای چهار محال و بختیاری ، هنر طبیعت زیبا ، كوه ها و دشت های پر گل ، رودخانه های خروشان و ... دامن گسترده است .

استانی كه بیش از یك درصد وسعت خاك كشور را در بر نگرفته ، ده درصد حجم بارش و بارندگی و آب را در خود اختصاص داده است . به گونه ای كه نبض حیات دو استان بزرگ خوزستان و اصفهان در زرد كوه بختیاری می تپد و دو رودخانه كارون و زاینده رود با عظمت و قدرت فراوان ، اما در كمال فروتنی چون مردمان این استان ، روانه این دو دیار می شوند .

یكی دیگر از امتیازات برجستهی این استان وجود 16 قله مرتفع است كه علاوه بر فراهم آوردن زمینه مناسب كوهنوردی مكانی ویژه برای زیستگاه انواع وحوش از قبیل پلنگ ، قوچ ، میش ،‌پازن ، خرس قهوه ای ، گراز ،‌روباه قرمز و انواع پرندگان مانند كبك ، چویبا ، باقرقره و انوع مرغابی است.

علاوه بر دو رودخانه بسیار مهم زاینده رود و كارون كه تنها سالانه از كارون نزدیك به یازده میلیارد متر مكعب آب از منطقه خارج می شود، وجود 20 رودخانه دایمی و خروشان دیگر نظیر بازفت ، كوهرنگ ، آقلاغ ، سبز كوه و خرسان حكایت از وفور نعمت الهی آب در استان دارد . عوامل مساعد جوی و طبیعی ، پوشش گیاهی متنوعی از درختچه های كوچك گون گرفته تا جنگل های بلوط ، پسته وحشی ، بادام ، گردو ، زالزالك و زبان گنجشك را در استان پدید آورده است ضمن آنكه وجود گونه های دارویی در سطح استان ، به ویژه در دامنه های كوهستانی از اعتبارات مهم گیاهان دارویی كشور محسوب می شود .

این استان از نظر تاریخی نیز قدمت دیرینه دارد؛ آثار به دست آمده در استان ، تاریخ هزاره ششم قبل از میلاد را نشان می دهند: ساختار اجتماعی-سیاسی بختیاری كه از شعبه های قوم لر است . به دو بخش بزرگ هفت لنگ و چهار لنگ تقسیم می شود و از ایل ، طایفه ، تیره ، اولاد و خانوار تشكیل شده است .

در این میان دستان هنرمند و هنرآفرین زنان و دختران این استان سال هاست كه با حوصله هر چه تمام تر شب و روز در دل تارهای به هم تنیده قالی ، بهترین نقش های اصیل ایران را به نمایش می نشانند و ظرافت و زیبایی زنانه خود را در پود فرش های معروف این خطه به ودیعه نهاده و هدیه دوستداران قالی اصیل ایران می كنند .

سوغات منطقه :

عسل بختیاری با شهرتی جهانی كه در بازارهای مختلف با نام عسل بختیاری ، عسل سبز كوه و عسل زردكوه شناخته می شود .

گز، به ویژه گز بلداچی كه طرفداران بسیاری در داخل و خارج از كشور دارد و سوغات اصلی منطقه به شمار می رود .

قارا( قره قورت ) وروغن حیوانی از جمله سوغاتی های تولیدی و اختصاصی استان و به خصوص عشایر و دامداران است .

سیر ، موسیر ، تره كوهی ،‌كرفس و قارچ از جمله گیاهان خوراكی و دارویی پرطرفدار هستندكه در دامنه های مناطق اردل ، لردگان و زردكوه بختیاری می رویند .

نبات و پولك از جمله تولیدات استان است و در قنادی های سراسر استان به وفور یافت می شود .

محصولات كشاورزی نظیر گردو ، بادام ، كشمش ، برنج ،‌گندم ، سیب و انگور از دیگر تولیدات استان است .

قالی و قالیچه با شهرت جهانی و نقوشی زیبا كه می توان از نمونه های خستی ، گل مینا،چالشتر، ایلیاتی لچك ترنج ( بی بی باف ) ، تلفیقی از لچك ترنج و بندی"خشتی" گل پتو فرادنبه وگبه گندمان نام برد .علاوه بر نقوش فوق ، طرح های دیگری نظیر بته ( بته سر كج ) ، جقه ای سماوری ( گلدانی ) و نقوش جدیدی چون بافت نقشه شاهنامه ، تصویر حضرت علی (ع)، خانه كعبه ، نقشه آسیا ، نقشه ایران و بسیاری از قالی های منقوش از عناصر طبیعی ، لیلی و مجنون و .... در بیشتر نقاط استان متداول است .

خرسك: خرسك به معنای خرس كوچك ودر اصطلاح نوعی قالی ضخیم را می گویند كه از ارزش و كیفیت پایین برخوردار است . طرح این محصول چندان منقوش نیست.از نقوش ذهنی بافت خرسك می توان از طرح هایدوحوضه ، خشتی و قالبی نام برد ؛ اما نوعی از خرسك به نام گبه از طریق رفت و آمد و سكونت تركان قشقایی استان فارس در شهر گندمان استان یافت می شودكه این رقم ، صادراتی و بنا به سفارش برخی از كشورهای اسكاندیناوی و چند شركت فرش در ایران آماده می شود . تارو پود این محصول از پشم خالص و رنگرزی آن به طریق سنتی و گیاهی ثابت صورت می پذیرد.بافنده ، نقشه گبه را ذهنی بر روی كاغذ معمولی آورده و روی فرش پیاده می كند . نقوش آن تجسم كننده حركت چهار فصل ایل و الهام گرفته از مراتع طبیعی ، اشكال هندسی ، هیئت انسان ، حیوانات و پرندگان اهلی است . این طرح ها معمولاً با رنگ های زرد ، سبز ، قرمز ، آبی ، سرمه ای،قهوه ای و سیاه نشان داده می شود . زمینه اصلی در هر طرحی همیشه رنگ سبز است .

گلیم: گلیم ، زیراندازی مقاوم و منقوش است كه با عبور تارو پودهای رنگارنگ پشمی ، پارچه ای از نخ های زیر و رو به صورت به اضافه (+)‌ بافته می شود . زنان و دختران قانع روستایی این خطه با استفاده از خلاقیت و ابتكار ذهنی بدون استفاده از طرح یا نقشه ، در همه فصل های سال به بافت گلیم كه شامل مراحل ریسندگی ، چله كشی ، برپایی دار و بافت است ،‌مشغولند .

سرانداز: این فرش زیبا و منقوش را تحت عناوین گوناگون نظیر"گلیم سوزنی " نیز می خوانند . زمینه اصلی سرانداز متشكل از خشت هایی است با طرح های متنوعی چون مناظر طبیعت ، ماكیان و حیوانات،كه بازگو كننده عشق ، هنر ، ذوق و خلاقیت ریشه دوانیده در افكار و اندیشه های روستاییان از دیر باز است و همچنان باقی مانده است .

از دیگر صنایع دستی استان می توان به جاجیم ، چوقا ،‌خورجین ، سیاه چادر ، سفره ، كمچه دان ( كه محل نگهداری قاشق است )نوعی روانداز برای حفاظت رختخواب و وسایل درون خورجین ، نمكدان(جهت حمل و نگهداری نمك در خانهاست که با مهره های رنگی تزئین می شود، ریس (كه جایگزین طناب و تسمه است )و همچنین گیوه اشاره كرد .

پیست اسكی

بارش فراوان برف كه معمولاً از اواسط آذر ماه شروع شده و گاهی تا اوایل اردیبهشت ماه سال آینده ادامه دارد ، منطقه را زیبا و باشكوه می كند و بدین ترتیب دشتها و ارتفاعات سفید پوش آماده پذیرایی از علاقهمندان به ورزش مفرح اسكی می شوند .

سرزمین بلند و رفیع بختیاری ها ، با طبیعت بكر و دست نیافتنی اش و مردمانی ساده و صمیمی ،‌خود را برای استقبال از قدوم پرمهر دوستداران هنر ، سبزه ، كوه و آب مهیا می كند .



چهار شنبه 20 / 8 / 1392برچسب:, :: 17:43 ::  نويسنده : مهدی سلطانی